آزادوار شهری به قدمت تاریخ

سالشمار زندگی علی شریعتی

زندگی من، مجموعاً، عبارت است از چندین برنامه‌ی پنج‌ساله. همیشه کاری را شروع می‌کرده‌ام و به اوج می‌رسانده‌ام و آخر پنج سال درهم می‌ریخته؛ هر بار از سر: از اول نوجوانی تا ۲۸ مرداد ۳۲ و سقوط دکتر مصدق و آغاز دیکتاتوری، پنج سال. از این دوره تا تشکیل نهضت مقاومت ملی مخفی، که از ۱۳۳۷ به هم خورد و دستگیر شدیم، پنج سال. از ۳۸ تا ۴۳، در اروپا پنج سال. از ۴۳ تا ۴۸، دوره‌ی خاص آوارگی و زندان و مقدمه‌چینی و زمینه‌سازی دانشکده، پنج سال.  دوره‌ی کنفرانس‌های دانشگاه‌ها و ارشاد، پنج سال، تا ۵۱. پس از آن، زندان و خانه‌نشینی و خفقان پنج سال. (با مخاطب‌های آشنا، مجموعه‌ی آثار ۱، ص ۲۶۲)

 ۱۳۱۲

* پنج‌شنبه دوم آذرماه، در روستای کاهک، از توابع سبزوار، و در حاشیه‌ی کویر، زاده شد. زادگاه او را مزینان نیز گفته‌اند؛ از آن رو که در مزینان بالید و نام خانوادگی او، در اصل، «مزینانی» است. مادرش زهرا امینی و پدرش محمدتقی نام داشت. پدر و اجداد پدری او در شمار عالمان دینی بودند.

 ۱۳۱۹

* ورود به دبستان ابن‌یمین در مشهد.

 

۱۳۲۵

* ورود به دبیرستان فردوسی در مشهد.

 ۱۳۲۷

* عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی، که پدرش پایه‌گذار آن بود.

 ۱۳۲۹

* سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم). ورود به دانشسرای مقدماتی (تربیت معلم).

 ۱۳۳۱

* اتمام دوره‌ی دانشسرا و استخدام در اداره‌ی فرهنگ مشهد به عنوان معلم در مدرسه‌ی کاتب‌پور، در منطقه‌ی احمدآباد مشهد.

* بنیان‌گذاری انجمن اسلامی دانش‌آموزان. شرکت در تظاهرات خیابانی علیه حکومت موقت قوام‌السلطنه و بازداشت کوتاه‌مدت.

 ۱۳۳۲

* ثبت‌نام و شرکت در کلاس ششم دبیرستان در رشته‌ی ادبی.

* عضویت و فعالیت در نهضت مقاومت ملی.

* آغاز فعالیت‌های مطبوعاتی و ادبی در روزنامه‌ی «خراسان». «مکتب واسطه‌ی اسلام» که بعدها به شکل کتاب نشر یافت، سلسله مقالات وی است در همین روزنامه. مقالاتی درباره‌ی ادبیات، شعر، و متفکرین بزرگ از جمله یادداشت‌هایی است که در روزنامه‌ی «خراسان» به چاپ رسیده است.

 ۱۳۳۳

* پایان تحصیلات دبیرستان و دریافت دیپلم کامل ادبی.

* انتشار کتاب (ترجمه) نمونه‌های عالی اخلاقی در بحمدون اثر کاشف الغطاء.

 ۱۳۳۴

* ایراد سخنرانی هر هفته دوبار در رادیو مشهد.

* انتشار کتاب «تاریخ تکامل فلسفه» و ترجمه‌ی «ابوذر غفاری» اثر جود‌ةالسحار.

* ثبت‌نام در دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه.

 ۱۳۳۵

* انصراف از تحصیل در رشته‌ی فلسفه‌ی دانشگاه تهران.

* ورود به دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی مشهد و تحصیل در رشته‌ی ادبیات فارسی.

 ۱۳۳۶

* پایه‌گذاری انجمن ادبی و تصدی مسؤولیت آن. در این انجمن بود که شعر نو، برای نخستین‌بار، در محیط راکد و بسته‌ی خراسان قامت برافراشت.

* در پی حمایت نهضت مقاومت ملی از مصدق و اعتراض به معاملات نفتی، تنی چند از اعضای نهضت در تهران و مشهد، از جمله علی شریعتی و پدرش، دستگیر شدند. شریعتی به مدت یک ماه در زندان قزل‌قلعه‌ی تهران حبس شد.

 ۱۳۳۷

* تدریس در دبیرستان دخترانه‌ی مهستی در مشهد.

* بیست‌وچهارم تیرماه: ازدواج

با یکی از هم‌کلاسان خود به نام بی‌بی فاطمه (پوران) شریعت‌رضوی، خواهر شهید علی‌اصغر شریعت‌رضوی (در مقابله با ارتش روس در سال ۱۳۲۰)، و شهید مهدی (آذر) شریعت‌رضوی (در اعتراض به سفر نیکسون به ایران، در ۱۶ آذر ۱۳۳۲.) * فارغ‌التحصیلی از دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی با احراز رتبه اول. * پایان‌نامه‌ی تحصیلی: ترجمه‌ی کتاب در نقد و ادب، تالیف محمد مندور.

 ۱۳۳۸

* اعزام به فرانسه برای ادامه‌ی تحصیل، با بورس دولتی، به دلیل کسب رتبه‌ی نخست در دوره‌ی کارشناسی

* پیوستن به جوانان نهضت ملی ایران . همکاری با سازمان آزادیبخش الجزایر.

* تولد نخستین فرزندش، احسان.

 ۱۳۳۹

* بازگشت به ایران به قصد همراهی کردن همسر و فرزندش به فرانسه.

* ترجمه‌ی کتاب «نیایش» اثر الکسیس کارل که از اروپا فرستاده می‌شود و توسط انجمن اسلامی خراسان برای اولین بار چاپ می‌شود.

 ۱۳۴۰

* همکاری با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، جبهه ملی، نهضت آزادی و نشریه ایران آزاد در پاریس. دستگیری ای کوتاه در زندان «سیته» پاریس به دنبال شرکت در تظاهراتی که در پی کشته شدن پاتریس لومومبا، رهبر آزادیخواهان کنگو، از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس برگزار شد.

 ۱۳۴۱

* بازگشت کوتاه به ایران در پی مرگ مادرش، زهرا، به ایران . * همکاری با لوئی ماسینیون، در گردآوری و ترجمه‌ی متون فارسی درباره‌ی حضرت فاطمه.

* آشنایی با افکار فانون نویسنده انقلابی، اهلِ مارتینیک، عضو جبهه نجات‌بخش الجزایر. * ترجمه‌ی مقدمه‌ی کتاب دوزخیان روی زمین.

* همکاری با مجله‌ی «ایران آزاد»، ارگان جبهه ملی دوم. شریعتی مقالات خود را در این مجله با نام مستعار شمع، که از سه حرف اول نام خانوادگی و نامش تشکیل شده بود (شریعتی مزینانی، علی) امضا می‌کرد.

* شرکت و فعالیت در دومین کنگره‌ی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور (کنگره‌ی وحدت)، در شهر لوزان سویس.

* تولد دومین فرزندش سوسن.

 ۱۳۴۲

* پایان تحصیلات دانشگاهی و گذراندن کلاس‌های جامعه‌شناسی در مدرسه‌ی تتبعات عالی و دریافت مدرک دکترا در تاریخ. برخی استادان او عبارت بودند از: لوئی ماسینیون، ژرژ گورویچ، ژاک برک

و هانری لوفور. پایان‌نامه‌ی دکترای او تصحیح کتاب فضایل بلخ بود.

* تولد سومین فرزندش، سارا.

 ۱۳۴۳

* بازگشت به ایران و دستگیری در مرز و انتقال به زندان قزل قلعه. * تقاضایش برای تدریس در دانشگاه رد شد.

* پایان انتظار خدمت و انتصاب مجدد در اداره‌ی فرهنگ با رتبه‌ی آموزگاری در هنرستان کشاورزی (در روستای طُرُق مشهد)، دبیرستان پسرانه‌ی ملکی و دبیرستان دخترانه‌ی ایراندخت.

 ۱۳۴۴

* انتقال به تهران به عنوان کارشناس برای بررسی کتب درسی در وزارت آموزش و پرورش.

* سرانجام تقاضایش برای تدریس در دانشگاه پذیرفته شد و پس از موفقیت در امتحان استادیاری، استادیار رشته‌ی تاریخ در دانشکده‌ی ادبیات مشهد شد.

 ۱۳۴۵

* استادیاری رشته تاریخ در دانشگاه مشهد. استقبال بی‌نظیر دانشجویان از درس‌های او؛ مهم‌ترین درس او در دانشگاه، تاریخ تمدن و اسلام‌شناسی بود.

 ۱۳۴۷

* احداث پارکی در روستای کاهک، زادگاه خود، با همکاری مردم و کمک به روستائیان برای خرید وسایل کشاورزی.

* کمک به زلزله‌زدگان جنوب خراسان .

* ممانعت ساواک از مسافرت شریعتی با دانشجویان به عراق.

* آغاز سخنرانی‌ها در دانشگاه‌های مختلف کشور و استقبال دانشجویان.

* آغاز سخنرانی‌ها در حسینیه ارشاد با شرکت وسیع دانشجویان و جوانان که به گزارش ساواک گاه به چهار-پنج هزار نفر نیز می‌رسید. بر پایه‌ی برنامه‌ریزی شریعتی، حسینیه‌ی ارشاد دارای سه بخش (تحقیق، آموزش و تبلیغ) و نُه واحد سازمانی و هر بخش شامل چند گروه بود.

* انتشار کتاب‌های اسلام‌شناسی مشهد.

 ۱۳۴۸

* نخستین سفر به مکه با کاروان حسینیه‌ی ارشاد. در این سفر، دانشجویان خارج از کشور با شریعتی ملاقات و درباره‌ی فلسطین و نهضت‌های آزدایبخش با او مشورت کردند. سرانجام تصمیم گرفته شد برای کمک به فلسطین پول جمع‌آوری شود.

* برای چندمین بار به ساواک احضار و از او خواسته شد دیدگاهش را درباره‌ی سیاست‌های جاری کشور بنویسد.

 ۱۳۴۹

* دومین سفر به حج با کاروان حسینیه‌ی ارشاد. * دعوت از شریعتی برای شرکت در کنگره‌ی بین‌المللی مذهب و صلح در ژاپن و عدم موافقت رییس دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی مشهد.

* با همکاری و تشویق شریعتی، نمایش ابوذر در دانشگاه فرودسی مشهد اجرا و با استقبال فراوان مردم روبرو شد. متن این نمایش نوشته‌ی رضا دانشور (با همکاری ایرج صغیری) بود که از کتاب ابوذر غفاری خداپرست سوسیالیست، ترجمه و تألیف شریعتی اقتباس شده بود. کارگردان این نمایش داریوش ارجمند و بازیگر اصلی آن (در نقش ابوذر)، ایرج صغیری بود. نمایش ابوذر نخستین نمایش مذهبی در ایران بود.

 ۱۳۵۰

* به دستور ساواک درس‌های شریعتی در دانشگاه مشهد در آستانه‌ی برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله‌ی شاهنشاهی تعطیل شد. پس از برگزاری جشن‌ها نیز جلوی تدریس شریعتی در دانشگاه گرفته شد و به بخش تحقیقات وزارت علوم و آموزش عالی منتقل شد. سپس حضور او در وزارت علوم نیز خطرناک دانسته و از او خواسته شد تا در منزل به تحقیقات ادامه دهد.

* سومین و آخرین سفر به حج با کاروان حسینیه‌ی ارشاد. شریعتی در این سفر به ایراد سخنرانی در کنگره‌ی اسلامی مکه دعوت شد، ولی سرانجام به اتهام شیعه‌ی غالی بودن از ایراد سخنرانی او جلوگیری شد. در پی اعدام چند تن از جوانان انقلابی، از جمله مسعود احمدزاده و مجید احمدزاده و امیر پرویز پویان که شریعتی آن‌ها را از نزدیک می‌شناخت، دو سخنرانی با عنوان شهادت و پس از شهادت در حسینیه‌ی ارشاد و مسجد جامع نارمک ایراد کرد. در سخنرانیِ پس از شهادت، اشارتی به در خون تپیدن مبارزان و دعوت مردم به قیام شده است. پس از این سخنرانی، تظاهراتی در اطراف مسجد صورت گرفت و پلیس عده‌ای را دستگیر کرد و شریعتی متواری شد.

* سفر به مصر برای دیدن اهرام سه گانه. (کتاب آری این چنین بود برادر، رهاورد این سفر است.)

* تولد چهارمین فرزندش، مونا.

 ۱۳۵۱

* نمایش ابوذر، با عنوان «یک بار دیگر ابوذر»، در حسینیه‌ی ارشاد اجرا و مانند قبل با استقبال فراوان مردم روبرو شد. پس از اجرای این نمایش مردم به خیابان می‌ریزند و شعار می‌دهند. این نمایش توسط ده‌ها هزار نفر دیده شد. از رادیو و تلویزیون برای ضبط آن به حسینیه‌ی ارشاد می‌آیند، اما شریعتی مخالفت می‌کند: «ابوذر متعلق به ایمان ماست و راهی به تلویزیون شاهنشاهی ندارد». * نمایش سربداران، به اهتمام گروه هنری حسینیه‌ی ارشاد، فقط یک شب در حسینیه‌ی ارشاد اجرا می‌شود و ساواک از تکرار آن جلوگیری می‌کند.

 ۱۳۵۲

* افزایش مخالفت‌ها با افکار و آثار شریعتی از جانب برخی محافل مذهبی و چهره‌های روحانی.

* محاصره‌ی حسینیه‌ی ارشاد و درگیری با شاگردان و دانشجویان و دستگیری عده‌ای که منجر به بسته شدن حسینیه‌ی ارشاد می‌شود. در یادداشت‌های اسدالله علم، وزیر دربار شاه، آمده است که شاه به او گفت: «چند روز پیش به تو گفته بودم که ملاها دارند کارهایی انجام می‌دهند. دیدید که خودتان مجبور شدید حسینیه‌ی ارشاد را ببندید.» و علم می‌افزاید: «من گفتم که همین دو- سه روزه حسینیه‌ی ارشاد را می‌بندیم.» اسداله علم، یادداشت‌های علم ( چاپ اول: تهران، انتشارات مازیار و معین، ۱۳۷۷)، ج ۲، ص ۳۸۹. در اسناد ساواک آمده است که شاه گفت: «ریشه‌ی همه‌ی این‌ها [معترضان]، به حسینیه‌ی ارشاد منتهی می‌شود.» مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، حسینیه‌ی ارشاد به روایت اسناد ساواک (چاپ اول: تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۳)، ص ۳۴۸. نیز گفت: «اغلب مارکسیست‌های اسلامی [مسلمانان مبارز]، سرنخشان از همان حسینیه‌ی ارشاد سرچشمه می‌گیرد.» همان، ص ۳۴۹، ۳۵۶. هنگامی که ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به اطلاع شاه رساند که «حسینیه‌ی ارشاد کماکان بکلی تعطیل است و تا ترتیبات صحیح و اطمینان‌بخش برای تجدید فعالیت آن داده نشود، افتتاح نخواهد شد»، شاه به او گفت: «شما نیستید که در مورد افتتاح و یا عدم افتتاح تصمیم بگیرید.» همان، ص ۳۵۵- ۳۵۴ و ۳۵۷.

* اختفای شریعتی از آبان ۱۳۵۱ تا تیر ۱۳۵۲ در خانه‌ی یکی از بستگانش در سرآسیاب دولاب در تهران. یورش همزمان ساواک به منزل شریعتی، پدرش در مشهد و منزل برادر همسرش در تهران. در حمله به منزل شریعتی مقداری از کتاب‌های او را به یغما بردند و در حمله به منزل پدر و برادر همسرش، آن دو را دستگیر کردند تا محل اختفای شریعتی را از طریق آن‌ها بیابند و یا آن‌ها را گروگان بگیرند تا شریعتی خود را معرفی کند.

* معرفی خود به ساواک و هجده ماه زندان انفرادی در کمیته شهربانی.

* نقل مکان خانواده به تهران.

* بازداشت و بازنشستگی زودرس با سابقه خدمت ۲۱ساله.

 ۱۳۵۳

* سرانجام استاد محمدتقی شریعتی، پس از تحمل یک سال زندان، تنها به جرم پدرِ علی شریعتی بودن! از زندان آزاد شد.

* شریعتی در آخرین روز این سال از زندان آزاد شد. آزادی او به علت فعالیت‌های دفاعی دوستان و شاگردانش در محافل بین‌المللی بود. 

 ۱۳۵۵ - ۱۳۵۴

* چاپ سلسله مقالاتی از شریعتی در روزنامه کیهان به قصد ایجاد شبهه همکاری با رژیم. تهیه شکایت‌نامه علیه روزنامه کیهان به کمک دکتر احمد صدرحاج‌سیدجوادی. 

 ۱۳۵۶ - ۱۳۵۴

* برگزاری سخنرانی‌های خانگی. کنترل شدید توسط ساواک. در پی نامه‌ی سرگشاده‌ی دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی در اعتراض به فساد و اختناق رژیم، مجلسی به افتخار وی و با حضور عده‌ای از مبارزان تشکیل شد. در این مجلس، شریعتی و مهندس بازرگان و حاج‌سیدجوادی در ضرورت یک حرکت سازمان‌یافته به منظور مبارزه با رژیم استبدادی شاه صحبت کردند. این مجلس، چند بار دیگر، برای تحقق پیشنهاد فوق، تشکیل شد و سرانجام جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر تأسیس گردید.

 ۱۳۵۶

*استعفا از عضویت در هیأت مدیره‌ی صندوق خیریه‌ی فاطمه‌ی زهرا در روستای کاهه به دلیل تدارک خروج خود از ایران.

* واگذاری دو قطعه زمین شخصی در همان روستا به صندوق خیریه جهت بورس تحصیلی برای جوانان روستا.

* در ۲۶ اردیبهشت، شریعتی با گذرنامه‌ای به نام علی مزینانی به مقصد بلژیک تهران را ترک کرد و پس از دو روز اقامت در بروکسل به انگلستان رفت تا از همسر و فرزندانش که قصد پیوستن به او را داشتند، استقبال کند. در این فاصله ،‌سفری نیز به فرانسه داشت و سپس در شب ۲۶ خرداد به انگلستان برگشت و منتظر خانواده‌اش ماند که قرار بود ۲۸ خرداد به مقصد انگلستان حرکت کنند. چند روز پس از هجرت شریعتی از کشور، ساواک از غیبت او مطلع شد و سخت به تکاپو و تلاش افتاد تا او را بیابد. سرانجام ساواک در اواسط خرداد پی برد که شریعتی با گذرنامه‌ی علی مزینانی از کشور خارج شده است. از این رو ساواک برای وادار کردن شریعتی به بازگشت و یا امتیاز گرفتن از او، از خروج همسرش جلوگیری کرد. در روز ۲۸ خرداد همسر و فرزندان شریعتی به قصد خروج از کشور روانه‌ی فرودگاه شدند. در آن‌جا اعلام شد که شریعت‌رضوی (همسر شریعتی) ممنوع‌الخروج است. بدین ترتیب وی با فرزند خردسالش، مونا، در ایران ماندند و دو فرزند نوجوانش (سوسن و سارا)، به مقصد انگلستان از ایران خارج شدند. در ۲۸ خرداد دو فرزند شریعتی به لندن رسیدند و با استقبال پدرشان روبرو شدند و از آن‌جا به محل اقامتشان رفتند. ساعت هشت صبح فردای آن روز،‌ یکشنبه ۲۹ خرداد پیکر شریعتی را در آستانه‌ی در ورودی اتاق بی‌جان یافتند.

* ۳۱ خرداد ۱۳۵۶: سرانجام روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، پس از چند روز سکوت درباره‌ی درگذشت شریعتی، در ۳۱ خرداد اعلام کردند: «مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود، در آن‌جا بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت». همچنین در روزنامه‌ی کیهان دوم تیر آمده بود: دکتر شریعتی از مدتی قبل از بیماری قلبی در رنج بود و سرانجام در ۵۶/۳/۲۹ بر اثر آخرین حمله‌ی قلبی بدرود حیات گفت.

* تیر ۱۳۵۶: گروهی از اعضای ساواک به سرپرستی یک افسر امنیتی، برای تصاحب پیکر شریعتی و انتقال او به ایران وارد لندن شدند. نقشه‌ی رژیم شاه این بود که پیکر شریعتی را در برنامه‌ی «دولتی» و با حضور مقامات رسمی کشور به ایران حمل کنند و احترام صوری، خود را بی‌گناه نشان دهند. اما با هوشیاری خانواده و دوستان شریعتی و دانشجویان خارج از کشور و اعضای نهضت آزادی ایران در خارج از کشور، نقشه‌های رژیم نقش بر آب شد، و وکیل احسان شریعتی از دولت انگلیس خواست پیکر پدرش به مأموران ایران تحویل داده نشود.

* سوم تیر ۱۳۵۶: پیکر شریعتی در بعدازظهر جمعه سوم تیر، با مشارکت صادق قطب‌زاده، عبدالکریم سروش، و کمال خرازی، غسل داده و کفن شد. آنگاه امام جماعت مسجد هامبورگ، حجت‌الاسلام محمد مجتهدشبستری و تنی چند از دوستان شریعتی، بر پیکر او نماز گزاردند.

* پنجم تیر ۱۳۵۶: خانواده و دوستان شریعتی، پس از گفت‌وگوهای فراوان، بر آن شدند پیکر شریعتی را در زینبیه دفن کنند. بدین ترتیب در روز یکشنبه، پنجم تیر، پیکر شریعتی از لندن به دمشق منتقل شد. در آنجا امام موسی صدر، دوستان شریعتی، و بزرگان سوری و لبنانی و فلسطینی بر پیکر او بار دیگر نماز گزاردند و پس از طواف در حرم حضرت زینب در کنار آن حضرت به خاک سپردند.

* چهلم شریعتی – مرداد ۱۳۵۶: برگزاری مراسم چهلم شریعتی در بیروت با شرکت یاسر عرفات و موسی صدر و جمع کثیری از ایرانیان مقیم خارج از کشور.

 برگرفته از سایت استاد: http://drshariati.org<span lang="FA" style="font-family: &quot;Tahoma&quot;,&quot;sans-serif&quot;; color: #1f4

نویسنده: داود ׀ تاریخ: یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:سالشمار, زندگی, شهید ,دکتر, علی ,شریعتی,مناسبت ,29 اردیبهشت, سالروز شهادت,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است